سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
سوالات  رسیده - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سوالات  رسیده - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :556597
بازدید امروز : 20
بازدید دیروز17
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

با سلام

سوال : آیا  حکم مرتد با معنی  آیه لااکره فی الدین که به معنی ازادی انتخاب دین است  منافات ندارد؟

پاسخ :   شناخت معنای دقیق لا اکراه فی الدین ، که به معنی آزادی پذیرش دین است  منوط به نگرشی جامع به آیات قرآن و مجموعه معارف آن است. مسلم است که در اسلام، احکام اجباری فراوانی وجود دارد؛ مانند «حدود» و قوانین اجتماعی. این محدوده نیز، مشتمل بر احکام اکراهی فراوانی است. مسلما کسانی که حد بر آنان جاری می‏شود، راضی به آن نیستند و... . ازاین‏رو باید در فهم ابتدایی از جمله لا اکراه فی الدین تجدید نظر کرد.

معنای ظاهری این آیه آن است که اصل پذیرش دین، قابل اکراه و اجبار نیست؛ یعنی، نمی‏توان کسی را به زور به پذیرش آیینی وادار نمود و یا عقیده‏ای را از او سلب کرد. بنابراین «عقیده» قابل تحمیل نیست؛ ولی این محدوده غیر از محدوده احکام است. توضیح این که: کلیه نظام‏های فکری، برای خود نظامی اجتماعی را نیز طراحی می‏کنند. در نظام‏های اجتماعی، اکراه و اجبار از ابزارهای پیش‏بینی شده در کلیه نظام‏ها است؛ یعنی، در هر نظامی درمقوله‏های اجتماعی و حقوقی آن، جبر قانونی وجود دارد و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست. نظام‏های قضایی و نیروهای انتظامی در همه نظام‏ها، امری مقبول و معقول هستند. بنابراین بایستی محدوده عقیده را از محدوده عمل و حقوق جدا کرد. در حیطه «عقیده» اجبار راهی ندارد؛ ولی در حیطه عمل، جبر و اکراه هم لازم است و هم قابل قبول.

اسلام نیز در محدوده تبلیغ خود، هیچ جبری را برای پذیرش عقیده‏ای قرار نداده است. دعوت اسلام بر اساس بینش و بصیرت است؛ چنان که قرآن فرموده است: ای رسول ما! به مردم بگو راه من این است که خلق را با بینایی و بصیرت به خدا بخوانم (یوسف، آیه 108)؛ آن گاه که فرد پذیرای اسلام شد، در این صورت یک‏سری از احکام اجتماعی آن، از جمله حکم مرتد را نیز باید پذیرا شود. در اینجا اشاره به سابقه تاریخی این موضوع نیز بی‏فایده نیست. در صدر اسلام خصوصا پس از پیروزی‏های درخشان آن، مردم گروه گروه اسلام می‏آوردند. طبیعی است که همه این افراد، از روی تحقیق کامل به اسلام نمی‏گرویدند؛ بلکه بسیاری از آنها به خاطر عظمت اسلام و پیشرفت آن و حتی به خاطر حفظ منافع خود، اظهار اسلام می‏کردند.

در این بین عده‏ای نیز به خاطر ضربه زدن به اسلام و عقاید مردم، تظاهر به مسلمانی می‏کردند. آنان می‏گفتند: «... به دین و کتابی که برای مسلمانان نازل شده - اول روز - ایمان آورید و آخر روز کافر شوید، شاید بدین حیله آنها نیز از اسلام بازگردند» (آل عمران، آیه 72)                                    

اسلام به جهت آن که فرصت طلبان و نیرنگ بازان، نتوانند خود را به رنگ اسلام درآورند و پس از مدتی با خروج از اسلام، جنگ روانی علیه آن به راه بیندازند، حکم اعدام مرتد را وضع نمود تا اگر کسی می‏خواهد به دین وارد شود، با تحقیق وارد شود و نیز کسی نتواند با برنامه‏ریزی علیه مسلمانان، جنگ تبلیغاتی و تخریب عقیده به راه بیندازد مسأله دیگری که باید مورد توجه باشد آن که: بسیاری از مردم به جهت فطرت پاک توحیدی خود، دین را می‏پذیرند. اینان نیز دارای حق و حقوقی در حراست از عقیده خویش هستند. همه مردم که نمی‏توانند ابن‏سینا و ملا صدرا باشند. بسیاری از آنان با ادله‏ای ساده و فطری، به دین رو کرده و آمال خود را در آن می‏بینند. حال اگر بنا باشد این دین ساده و فطری، مورد حمله مجادله‏گران قرار گیرد و هر روز به صورتی القای شک و تردید شود، این طیف قادر نخواهند بود از عقیده حق خویش دفاع کنند. پس بایستی برای حراست از آرمان این گروه - که علی‏رغم پیمودن راه حق، در دفاع از آن چندان کارآمد نیستند - برنامه‏ای اندیشیده شود از جمله برنامه‏های اسلام در این زمینه، جلوگیری از سوء استفاده مرتدان است هم‏چنین باید دانست که اگر شخص تنها در نزد خود مرتد شود و آن را اعلام نکند، کسی نمی‏تواند متعرض او شود؛ بلکه مرتدی مستحق مرگ است که ارتداد خویش را اعلام می‏کند و ارتداد او به همین دلیل نزد قاضی اثبات می‏گردد. و نکته آخر آن که حکم اعدام مرتد، تنها برای مردان است و اگر او نیز قبل از ثبوت ارتداد در نزد قاضی توبه کند، اعدام نمی‏شود

التماس دعا  



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 3:0 عصر روز یکشنبه 87 آذر 10

به نام خدا 

با عرض سلام  و تسلیت ایم سوگواری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها )   در این پست و پست بعدی در مورد  سوالی که در زمینه عشق اهلبیت و  زندگی در کشور ایران  شده مطالبی رو عرض میکنم

سوال :  آیا ما که این قدر عاشق على(علیه السلام) و امام حسین و ائمه اطهار و فاطمه زهرا(علیهم السلام) هستیم ، و در کشور اسلامی  زندگی می کنیم خداوند ما را وارد جهنم مى کند ؟

پاسخ : پرسشگر گرامی   زندگى در مکان خاصى نمى تواند سبب به ورود به بهشت یا جهنم شود ، مگر کسى که از فضاى ملکوتى مکان های مقدس بهره لازم را  به گونه ای ببرد که در عمل نمود داشته باشد.البته  مشخص است که محیط پاک و جو سالم در ساختار شخصیت و هدایت انسان اثر فراوانى دارد  از این رو زندگى در کشور ایران که به برکت یاد و نام اهل بیت(علیهم السلام) چهره مذهبى یافته و قوانین آن بر اساس احکام الهى تدوین مى شود ، هر چند در مقام عمل و در صحنه اجتماع مشکلاتى وجود داشته باشد ، خود نعمتى بزرگ است و شکرانه مى طلبد و روشن است که استفاده صحیح و به جا از چنین فضایى مى تواند انسان را به سعادت اخروى برساند . دوست عزیز محبت اهل بیت(علیهم السلام) از واجباتى است که در قرآن به آن تصریح شده و هیچ عملى بدون محبت آن ها در درگاه خدا پذیرفته نمى شود . در روایت از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده که : «خداوند انبیا را از درختان مختلفى آفرید ، ولى من و على(علیه السلام) را از درخت واحدى ؛ من اصل آنم و شیعیان ما برگ هاى آن ... ؛ سپس افزود : اگر کسى خدا را در میان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و از آن پس هزار سال عبادت کند ، تا همچون مشک کهنه شود ; اما محبّت ما را نداشته باشد ، خداوند او را به صورت در آتش مى افکند ؛ سپس این آیه را تلاوت فرمود : "قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى "(سوره شورى ،آیه 23) بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن اهل بیتم ..این روایت از روایات مشهورى است که علماى شیعه و سنى آن را نقل کرده اند ( مجمع البیان و شواهد التنزیل ، ذیل آیه 23 شورى)  البته مشخص است که ، محبتى مشمول اینگونه روایات است که واقعى باشد نه این که صرفا داعیه محبت باشد و نه خود محبت ؛ محبت نشانه هایى دارد که یکى از نشانه ها اطاعت و پیروى از آنهاست



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:31 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

به نام  خدا
با عرض سلام  و سال جدید سال نو آوری و شکوفایی  که مقارن شد با بهار میلاد فرخنده پیامبر اکرم محمد مصطفی صلوات الله علیه و زاد روز خجسته ذریه پاکشان امام جعفر صادق علیه السلام  را خدمت همه شما دوستان عزیز تبریک عرض می کنم امیدواریم در این سال  گروه پرسمان قران هم بتواند  در روش های پاسخ گویی با روش های جدید و کارآمد تر بتواند پاسخ گوی سوالات جوانان عزیز باشد
دوست عزیزی در  قسمت  نظرات  سوال نموده اند : مردم سالاری دینی یعنی چه ؟
پاسخ : واژه مردم سالاری دینی اصطلاح تازه ای در گفتمان سیاسی دنیاست که بر خلاف واژه هایی چون جمهوری اسلامی، پارلمان اسلامی و ... که همگی ترکیب هایی هستند از یک مفهوم غربی به علاوه یک قید اسلامی در بستر مبانی سیاسی اسلام و متأثر از آموزه های نبوی و علوی روییده و بر آن است تا ضمن پاسداشت حقوق مردم در حوزه سیاست و اداره امور جامعه و پرهیز از الگوهای حکومتی استبدادی، رعایت اصول و مبانی ارزشی را بنماید و بدین ترتیب نظام اسلامی را از الگوهای سکولار غربی تمییز دهد. برای این منظور در حکومت اسلامی، روش نوینی مورد توجه قرار گرفته که نه استبدادی و نه لیبرالی است. مقام معظم رهبری از این روش حکومتی به " مردم سالاری دینی" تعبیر نموده اند . 
(مردم سالاری دینی، سید علی فیاضی، کتاب نقد، پاییز و زمستان 80، ش 20 و 21، ص 43)
دوست عزیز به طور خلاصه در تبیین مفهوم مردم سالاری دینی می توان چنین بیان نمود:
مردم سالاری دینی ناظر به مدلی از حکومت است که بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردم استوار بوده و حاکم در چارچوب مقررات قرانی و الهی، حق مداری، خدمت محوری و ایجاد بستری برای رشد و تعالی مادی و معنوی ایفای نقش می کند، و این مدل بر دو پایه استوار است:
1) از سویی ریشه در آموزه های قرانی و  وحیانی دارد
2) این آموزه ها را از رهگذر خواست و اراده مردم دنبال می کند.
لذا در نظام مردم سالاری دینی، نظام سیاسی بر دو رکن الهی و انسانی استوار است و این نظام با در نظر داشتن اصول اعتقادی اسلام، رابطه مردم و حکومت را تبیین می کند.
اصول مردم سالاری دینی نیز عبارتند از:
1.فضیلت محوری 2.هدایت محوری 3.حاکمیت الهی 4. ایمان دینی 5. انتخاب مردمی 6. آرمان گرایی 7.تکلیف محوری  8. شایسته سالاری 9. قانون محوری
( با استفاده از مردم سالاری دینی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری، محسن مهاجرنیا، پیشین ،  ص 65)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:30 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

به نام خدا
با عرض سلام
سوال : اگر شناخت درستى از کاندیدا ها  نداشته باشیم چکار کنیم؟
پاسخ : انسان باید منتخب خود  را به طور کامل شناخته و او را در دیانت و صداقت، امتحان کرده باشد و میزان کارایى او را براى کارى که انتخاب مى کند بداند. چنان که در قرآن کریم آمده است:" إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الاَْمَـنَـتِ إِلَى أَهْلِهَا " (سوره نساء،آیه 58) خدا به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانشان بازگردانید
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در ضمن آیین نامه حکومتى که براى مالک اشتر مى نویسد، به او مى فرماید: " بخیل را در مشورت کردن دخالت نده که تو را از نیکوکارى باز مى دارد و از تنگدستى مى ترساند. ترسو را در مشورت دخالت نده که در انجام کارها روحیه تو را سست مى کند. حریص را نیز در مشورت دخالت نده که حرص را با ستمکارى در نظرت زینت مى دهد...بدترین وزیران تو کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و در گناهان آنان شرکت داشته، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند...تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنان را داشته، اما گناهان و کردار زشت آن ها را نداشته باشند. کسانى که ستمکارى را بر ستمى یارى نکرده و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند
کسانى که در اثر برخى خصلت هاى فردى و شخصى از مدیریت صحیح و هزینه درست بیت المال ناتوان و ناکارآمدند و نیز کسانى که در مقابل تهدید دشمنان عقب نشینى نموده در تصمیمات اساسى سست مى شوند و یا کسانى که بر مقام و منصب و موقعیت حریصند و مقامات را در بین اقوام و یا وابستگان خود تقسیم مى کنند و یا کسانى که در گذشته همراه و همکار ستمکاران بوده و یا امروز ستمکاران و ستم پیشگان بین المللى را تأیید نموده از در آشتى با آنان برخورد مى کنند و یا کسانى که در گذشته با رفتار خود به ارزش هاى اسلامى و انسانى صدمه زده و در گسترش ارزش هاى شیطانى و فرهنگ بیگانه گام برداشته اند و... " این همه شرایطى است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر آن ها تأکید مى نماید. و امروز وظیفه ما ، تشخیص این اوصاف و پرهیز از انتخاب چنین افراد است. و اگر شناخت درستى از نامزدها نداریم باید تحقیق نموده و از آگاهان بپرسیم زیرا قرآن کریم فرموده است " فَسـَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لا تَعلَمون"  (سوره نحل آیه 43 ) اگر نمى دانید از آگاهان بپرسید
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:29 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

به نام خدا
با عرض سلام
صلاحیت یا جناحیت
سوال : در انتخابات، آیا صلاحیت باید مورد نظر باشد یا جناحیت؟
پاسخ: مرورى به آیاتى که درباره انتخاب  افراد از سوى خداوند یا پیشوایان معصوم(علیهم السلام) آمده، ما را به این مطلب رهنمون مى سازد که در انتخاب  افراد در هر جایى مسلمان باید صلاحیت افراد و تعهد آنان را ملاک قرار دهد.
مثلا در داستان انتخاب  طالوت در قرآن آمده است، برخى انگیزه هاى غیر الهى، مانند نَسَب عالى و ثروت فراوان را ملاک انتخاب فرمانده و رهبر مى دانستند  "....قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَال..." (سوره بقره،آیه 247 ) .....گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با این که ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادى ندارد.....، ولى پیامبرشان در مورد انتخاب  طالوت به آنان گفت: "....إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَـهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِى مُلْکَهُ مَن یَشَآءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ" (سوره بقره،آیه 247 ) .... خدا او را بر شما برگزید و او را در علم و (قدرت) جسم وسعت بخشیده است.
از این آیه و روایاتى که تعصب هاى قبیله اى و گروهى و هواى نفس را در انتخاب  افراد به شدت مذمت مى کند، فهمیده مى شود، امت اسلامى، در انتخابات دو وظیفه بسیار حساس بر عهده دارد که اگر آن ها را رعایت نکند، وظیفه دینى خود را انجام نداده و در پیشگاه خداى متعال مقصر است.
وظیفه اول: فردى را که مى خواهد انتخاب  کند، تنها براى رضاى خدا و مصلحت امت اسلامى انتخاب  نماید و در انتخاب  او هیچ انگیزه اى، غیر از انتخاب  اصلح که تنها راه حاکمیت صالحان است نداشته باشد.
وظیفه دوم: منتخب خود را به طور کامل شناخته و او را در دیانت و صداقت، امتحان کرده باشد و میزان کارایى او را براى کارى که انتخاب  مى کند بداند. چنان که در قرآن کریم آمده است: "إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الاَْمَـنَـتِ إِلَى أَهْلِهَا " (سوره نساء،آیه 58) خدا به شما فرمان مى دهد که امانت ها را به صاحبانشان بازگردانید. امروز، اداره جامعه اسلامى، امانتى است که از سوى مردم به مسئولین سپرده مى شود، لذا وظیفه مردم است این امانت را به کسانى که اهلیت و صلاحیت دارند بسپارند.
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:26 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

به نام خدا
با عرض سلام
 دوست عزیزی در قسمت نظرات وبلاگ  سوالی رو مطرح نموده بودند که پاسخ  سوال رو برای ایشان و دیگر دوستان عزیز تقدیم می کنم
سوال : سلام... وبلاگ پر محتوایی دارید... می خواستم یه سوالی بپرسم... نقش ولایت فقیه در زندگی چیست ؟ یا بهتر بگم من با فردی صحبت می کردم که اعتقاد داشت آقای خامنه ای فقط مثل باقی کشور ها رییس حکومته و اگر مثلا گفتند بروید راهپیمایی یا... الزامی بر آن نیست و نایب امام زمان و حرف او حرف معصوم است را قبول نداشت... ممنون می شم راهنمای ام کنید... باتشکر بسیار

پاسخ : دوست عزیز از لطف و اعتمادتان نسبت به وبلاگ حکومت اسلامی تشکر  می کنم   در رابطه با نقش ولایت فقیه در زندگی خدمتتان عرض می کنیم از آنجائیکه مقررات و قوانین الهی در صورتی شکوفا ساز استعدادهای انسان است که عملی گردد و بخش قابل توجهی از مقررات اجتماعی اسلام مجری لازم دارد و آشکار است که مجری قوانین وقتی از موفقیت بیشتر و کاملی برخوردار می گردد که نسبت به آن مقررات و قوانین آگاهی اش بیشتر باشد از این رو ولایت فقیه یعنی حاکمیت کارشناس دینی و دین شناس متعهد برای اجرای حکومت دینی و اسلامی و از آنجائیکه مسئولیت اجرائی مجری احکام الهی در عصر غیبت نظیر مسئولیت اجرایی پیامبر (صلی الله علیه و اله) می باشد این همگونی در اجرای احکام و مقررات الهی اختیارات مشابه و یکسان را می طلبد در غیر اینصورت مستلزم تعطیلی و از کار افتادن برخی از مقررات دینی در عصر غیبت خواهد گشت و ناکار آمدی دینی در تأمین سعادت و خوشبختی را در پی خواهد داشت از اینرو اجرای مقررات دینی که تنها تأمین گر سعادت و خوشبختی بشر است وجود حاکم و مجری احکام اسلامی در هر عصر و نسلی با اختیارات همگون و مشابه را می طلبد و از این تعبیر شده است به ولایت مطلقه فقیه در مقابل ولایت غیر فقیه که معمولا  ناتوانی و ناکار آمدی و تعطیلی دینی را در پی دارد
در رابطه با نظر دوستتان به چند مطلب کلی اشاره می‌کنیم‌: ولایت فقیه‌، از جهتی یک موضوع کلامی و جزء اصول اعتقادی است و از جهت دیگر یک موضوع فقهی است‌  با این توضیح که :
1) از این نظر که در بارة کار خدا است‌، جزء اصول اعتقادی می‌باشد، به این معنا که خداوند متعال که آگاه به همة ذرات جهان است‌: "لاَ  یَعْزُب‌ُ عَنْه‌ُ مِثْقَال‌ُ ذَرَّة‌ٍ (سبا،3) و به اندازه سنگینی ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از علم او دورنخواهد ماند." او که می‌داند امامان معصوم‌ زمان محدودی حضور و ظهور دارند و امام زمان‌(روحی فداه ) مدت زیادی غیبت می‌کند، آیا برای زمان غیبت‌، دستوری داده است‌، یا این که امت را به حال خود رها کرده و اگر دستوری داده است‌، آیا آن دستور، قرار دادن فقیه جامع شرایط، برای رهبری است و لازم است مردم به او مراجعه کنند یا نه‌؟ به تعبیر دیگر، از این جهت که تعیین ولی فقیه مانند پیامبر و امام‌، از سوی خداوند است‌، از موضوعات اصول اعتقادی است‌.
2) اما فقهی بودن بحث ولایت فقیه که به فعل خود فقیه و مکلفان مربوط است از دو جهت مطرح می‌باشد: نخست این که چون خداوند در عصر غیبت‌، ولایت را برای فقیه تعیین فرموده‌، و روایاتی هم به این مهم  دلالت دارند  پس بر فقیه جامع الشرایط واجب است که این وظیفه را انجام دهد و بر مردم بالغ و عاقل و حکیم و فرزانه و مکلف نیز، واجب است که ولایت چنین رهبری را بپذیرند و از احکام شرعی و قضاوت‌ها و ولایت‌های شرعی که به وسیلة او ثابت یا صادر می‌شود، اطاعت کنند  (کتاب ولایت فقیه‌، آیت اللّه جوادی آملی‌، ج 141ـ 145، مؤسسه اسرأ)
البته لازم است در رابطه با عصمت نیز  توضیحاتی را خدمتتان عرض کنم آنچه تحت عنوان عصمت در گفتمان کلامی شیعه برای معصوم مطرح است به این جهت است که شخص امام در مقام تبلیغ احکام دین و در مقام هدایت و ارشاد و تربیت به عنوان یک انسان کامل از هر لغزشی و انحراف باید مصون از اشتباه باشد  اما موضوع اداره اجتماع و تشکیل حکومت هیچگونه پیش نیازی همچون عصمت را طلب نمی کند و آنچه در باب ولی فقیه مطرح است صلاحیت نسبی  او و برخورداری از شایستگی نسبی می باشد . در بحث حکومت و ولایت فقیه هرگز صحبت از این نیست که هیچ اشتباه به دلیل عصمت شخص روی نمی دهد بلکه صحبت این است که این الگوی حکومتی کم اشتباه ترین مدل و نزدیکترین الگو به مبانی دین و شریعت است.
التماس دعا
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:20 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام

دوست خوبم جناب اقای تقی ارانی یزدی در مورد پستی که قبلا تحت عنوان حضرت معصومه (سلام الله علیها ) ارسال کرده ام در قسمت نظرات مطلبی رو ارسال کرده اند که لازم دیدم امروز به سوال ایشون پاسخ بدم ان شاء الله در پستهای بعدی ادامه مطالب سیمای زن در قران کریم را خدمت دوستان ارائه خواهم نمود

اقای تقی ارانی یزدی گفته اند :

با سلام

برای حه و به کدام علت حضرت معصومه اینقدر به درگاه باریتعالی نزدیک است که با شفاعت ایشان مردم به بهشت میروند. اگر کسی در زندگی اعمال شایسته انحام داده و خدا ترس بوده و مرتکب گناهان کبیره نشده باشد که بهشت حق اوست. ولی اگر فردی گناهکار باشد برای حه با یک شفاعت ایشان گناهانش بخشوده میشود و تازه ایشان برای حه از یک گناهکار و بنده خاطی باید حمایت نمایند. من نمیدانم برای حه محلسی را با همه مزخرفاتی که نوشته علامه خطاب مینمایند .

 دوست عزیز

الف) درباره زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها ) روایتی از امام رضا(علیه السلام )وارد شده است که به سعد بن علی فرمود: ای سعد، برای ما، نزد شما قبری است. سعد به امام‏علیه‏السلام گفت: قبر فاطمه معصومه (سلام الله علیها ) دختر امام کاظم‏علیه‏السلام را می‏فرمایید امام‏علیه‏السلام فرمود:بلی هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف و آگاه به حق او باشد، بهشت بر او واجب است. در این روایت قید عارفا بحقها آمده است. عارف و آگاه به حق امام ( علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 316؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 368)

  زیارت کننده واقعی که مشمول این روایت می شود کسی است که

1) جایگاه و مقام خاندان عصمت و طهارت‏علیهم‏السلام را نزد خدا بداند و آنها را بشناسد

 2) بداند این خاندان به لحاظ مبرا بودن از پلیدی و آلودگی و طاهر بودن از گناه و زشتی و داشتن تقوا و معنویت و عبادت و طهارت روح و ترس از خدا به چنین مقامی دست پیدا کرده‏اند.

 3) بداند رضایت این خاندان از انسان، در گرو رضایت خدا می‏باشد.

دوست عزیز روایات و آیات بسیاری هست که خداوند تنها از انسان پاک و وارسته اعمال را می‏پذیرد و با توجه به قید عارفا بحقه کسی نمی‏تواند رضایت و شفاعت و توجه امامان را جلب کند، مگر آن که خداوند از او راضی باشد و اعمال و عبادات خود را به نحو احسن انجام دهد

 ب)   مقصود از این روایت‏ها این نیست که زیارت علت تامه رفتن به بهشت است بلکه علت تامه مجموع علل مؤثر بر یک چیز با رفع تمام موانع است تأثیر چنین علتی بر معلول حتمی و ضروری است و به هیچ وجه تخلف بردار نیست زیارت یکی از شرایط مؤثر بر رفتن به بهشت است که در صورت فقدان موانع می‏تواند اثر کند ولی اگر مانعی بر سر راه آن قرار گیرد توان تأثیر ندارد چنین چیزی در جهان مادیات و اسباب و مسببات طبیعی نیز وجود دارد مثلاً اگر گفته می‏شودآتش سبب احتراق چوب است به نحو مقتضی است یعنی تا دیگر شرایط مانند وجود اکسیژن وجود نداشته باشد عمل احتراق صورت نخواهد گرفت. بنابر این اگر کسی چوب تری را در آتش اندازد و با گذشت چند دقیقه احتراق صورت نگیرد نباید در آن گزاره تردید کند بلکه باید جست‏وجو کند که آیا آن گزاره مشروط به شرایطی نیز هست یا نه؟ و آیا مانعی برای تأثیر آتش در چوب وجود دارد یا خیر؟ آن گاه خواهد دید که این گزاره ضمن درست بودن مشروط به شرایط متعددی از قبیل وجود اکسیژن و عدم موانعی چون رطوبت در چوب، تناسب میزان حرارت آتش با مقدار مقاومت چوب و ... است. لیکن اگر تمام شرایط و رفع موانع مفروض پدید آمد یعنی علت تامه محقق شد حتماً چوب آتش خواهد گرفت و تخلف آن به معنای کذب گزاره فوق می‏باشد.

 امیدوارم دوست عزیزم به پاسخ سوال خود رسیده باشند در پایان نکته ای رو عرض کنم و ان اینکه علامه مجلسی در زمان خود جهت حفظ احادیث و رساندن انها به ما زحمات بسیاری را متحمل شده اند و خودشان هم در اول بحار الانوار گفته اند که این روایات تمام روایات موجود است و در بین انها روایات درست و نادرست نیز وجود دارد که البته عمر علامه کفاف نکرد که روایات صحیح را از غیر ان جدا نماید   لذا بایستی احترام این بزرگواران را نگه داریم و بدون تحقیق و سوال و بجهت عدم درک صحیح روایات مقام علمی و معنوی انان را زیر سوال نبریم 

یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 9:48 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

بسم الله الرحمن الرحیم

 با عرض سلام  بدون مقدمه خدمت شریفتان دلیل عدم قبول پیشگویی منجمان را درتعیین اول ماه را خدمت شریفتان عرض می کنم .

  دلیل آن که فقهاء به پیشگویی‏های منجمین  در حد یک «گمانه‏زنی» و «ظن» نگاه می‏کنند آن است که منجمان و مراکز علمی  اعلام می‏کنند طبق محاسبات ماه «رؤیت خواهد شد» و نمی‏گویند ما «رؤیت  کردیم» در صورتی که اثبات ماه نیاز  به «یقین» دارد و احتمال کافی نیست.

  ناگفته نماند از آنجا که ماه، از اقمار نزدیک به کره زمین است، در صورت  بیرون آمدن از محاق، رؤیت هلال با چشم غیرمسلح امکان‏پذیر است و برای  مشخص شدن محل ماه می‏توان از تلسکوپ استفاده کرد و پس از تعیین محل،  چشمان تیزبین غیرمسلح به خوبی خواهند توانست ماه را ببینند و چه بسا  علت این که برخی مراجع تقلید تأکید دارند که ثبوت هلال حتما باید با چشم  غیرمسلح باشد. به همین جهت است که اگر هلال ماه در آسمان موجود باشد با  چشم قابل رؤیت است و اگر در آسمان بدون ابری مشاهده نشود حتی برای  کسانی که آشنا به موقعیت ماه در آسمان هستند نمی‏توان به وجود ماه اطمینان  پیدا کرد.

   علاوه بر آن چه گفته شد، گاهی اختلاف در تعیین اول ماه مربوط به اختلاف  در مبنای فقهی مراجع می‏باشد. با این توضیح که برخی مراجع تقلید، رویت  هلال را در هر منطقه و اطراف آن لازم می‏دانند اما برخی مراجع رؤیت هلال را  برای مناطق هم‏افق و حتی مشترک در شب کافی می‏دانند.

   همچنین گاهی اختلاف در تعیین اول ماه مربوط به تفاوت روش علمی  محاسبه میان دانشمندان ژئوفیزیک می‏باشد.

  تمامی این عوامل موجب شده که حتی در میان کشورهای پیروان اهل سنت  در تعیین اول ماه اختلاف پیش بیاید و گاهی میان کشورهای عربستان و لیبی و  ترکیه و اندونزی تا دو روز اختلاف اتفاق می‏افتد.

 خدایا در ظهور اقامون امام زمان تعجیل بفرما

عبادات و اعمال همه ما را در این ماه مبارک استجابت بفرما

امین یا رب العالمین



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 9:32 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

به نام خدا
با عرض سلام
سوال : چرا در اسلام اینقدر به موسیقی با دید بد نگاه شده؟ چرا در روایات و احادیث اینقدر از موسیقی و ابزار آلات موسیقی نهی شده؟
پاسخ : در رابطه با سوال شما ابتدا باید تعریف موسیقی و غنا و اقسام آن و سپس با بیان مقدمه ای  فلسفه حرمت برخی انواع موسیقی و ابزار الات موسیقی را خدمتتان عرض کنیم
تعریف موسیقی :
موسیقی کلمه ای است یونانی که با کمی تغییرات وارد لغت عرب شده است و به فن و ترکیبات صداها به نحوی که به گوش خوشایند باشد. برخی گفته اند: «ان الموسیقی تعنی الغناء» یعنی موسیقی همان غنا است که موسیقی مربوط به آهنگ است و غنا مربوط به خواندن است (هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقی غنائی، ایرانی قمی، اکبر، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1370)
تعریف غنا :
غنا به معنای عام: به صوتی گفته می شود که قوای شهوانی را در انسان تحریک می نماید و زمینه طغیان نفس و وسوسه شیطان را فراهم می آورد به گونه ای که گاهی انسان درآن حال احساس می کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسی و... نیز باشد کاملاً مناسب است.  این قسم غنا حرام است و مذمت شده است
غنا به معنای خاص: صدای زیبا و خوشی است که مفسده انگیز نباشد و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد این قسم حلال است خواندن قرآن، مراثی، مداحی، اذان و... از این قسم است. این نوع برخلاف نوع اول موجب آرامش روح، تعادل اعصاب، نشاط، تقویت اراده و... می گردد
اقسام موسیقی :
الف) آهنگ ها و آوازهایى که به شیوه مجالسِ عیش و عشرت و محافلِ رقص و پایکوبى اجرا مى شود و انسان را از حالتِ اعتدالِ فکرى و ذهنى دور مى سازد و به بى بند و بارى، لاقید بودن و بى تعهّد زیستن دعوت و تشویق مى کند که اصطلاحاً به آن «ساز و آوازهاى مبتذل» و مناسب مجالس «لهو و لعب» مى گویند.
ب) آنهایى که هم از نظر محتوا (مضمون اشعار) داراى معنایى با شکوه و زیباست و هم از نظر اجرا، خوب و زیبا اجرا مى شود و در عین حال تناسب و شباهتى با ساز و آوازهاى مجالس لهو، عیش و عشرت و فساد ندارد. گوش دادن به نوع اوّل حرام است; امّا نوع دوم اشکال ندارد.
ج) ساز و آوازهایى که نسبت به آن شک داریم و نمى دانیم آیا از نوع اوّل است تا از آن پرهیز کنیم و یا از نوع دوم است تا پرهیز لازم نباشد. گوش دادن به موارد مشکوک (نوع سوم) اشکال ندارد; امّا بهتر است که به این نوع آهنگ ها هم گوش نکنیم. دلیل حرمت موسیقى (قسم اول). آیات و روایاتى است که درباره پرهیز از «باطل»، «لهو»، «لغو» و... وارد شده است
فلسفه حرمت موسیقی
مقدمه :
1) فلسفه همه احکام و جزییات آنها به طور تفصیلی روشن نیست و آگاهی ازآن دانشی فراتر از تنگناهای معارف عادی بشری می طلبد .لیکن به طوراجمال ، روشن است که همه احکام الهی تابع مصالح و مفاسد واقعی درمتعلق آنهاست . بنابراین در صورتی که فلسفه حکمی را بالخصوص ندانیم ، بنا بر قاعده کلی فوق باید از آن پیروی کنیم ؛ زیرا در آن یقین به وجود مصلحتی هست ، هر چند بر ما ناشناخته باشد
2)  در یافتن فلسفه احکام ، نباید همیشه به دنبال علوم تجربی رفت و دلیلی مادی وفیزیولوژیک برایش جست و جو نمود .این فرایند که همواره در پی یافتن مصلحت یا مفسده ای طبی یا ... باشیم ، برخاسته از نگرشی مادی گرایانه است ؛ در حالی که بسیاری از احکام ، مصالحی معنوی دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشری قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربی خود، قادربه دادن حکمی - نفیاً یا اثباتاً - پیرامون آن نیستند و اگر نظری هم بدهند،بسیار سطحی است ؛ زیرا چه بسا مساله حکمتی برتر و بالاتر داشته باشد؛مثلاً در مورد روزه علوم به خواص بهداشتی آن پرداخته است ، ولی قرآن مجید فلسفه ای بالاتر را بیان فرموده و آن " تقوا یابی " است
با توجه به مقدمات فوق برخی از علل حرمت موسیقی از نوع اول راخدمتتان عرض می کنیم
اثار زیان بار موسیقی از بعد اخلاقی :
1) موجب فساد اخلاق می‏گردد و ایمان حیا و عفت را از دل انسان یبرون می‏برد و تجربه نشان داده است که بسیاری از افراد تحت تاثیر آهنگ‏های غنا راه تقوا و پرهیزکاری را رها کرده و به شهوات و فساد روی می‏آورند مجلس غنا، معمولا مرکز انواع مفاسد است و آنچه به این مفاسد دامن مى زند، همان غناست و چیزى که پدید آورنده این عوامل سوء باشد، نمى تواند در یک شریعت آسمانى حلال شود در روایات اسلامی نیز  مکرر آمده که غنا روح نفاق را در قلب پرورش می‏دهد اشاره به همین حقیقت دارد. امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: «الغنا یورث النفاق و یعقب الفقر؛ غنا در دل روح نفاق را پرورش می‏دهد و بدنبال خود بدبختی و فقر می‏آورد».
2) غافل شدن از یاد خدا و فراموش کرد امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه «واجتنبوا قول الزور؛ از گفتار باطل و ناروا بپرهیزید». فرمودند: مراد از قول زوردر آیه شریفه غناست. گفتار باطل و ناروا هر چیزی است که انسان را از خدا دور می‏کند و از راه درست منحرف می‏کند. امام صادق (ع) فرمودند: «الغنا مجلس لاینظرالله الی اهله و هو مما قال الله عزوجل: «ومن الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل‏الله»؛ مجلس غنا و خوانندگی مجلسی است که خدا به اهل آن نمی‏نگرد آنها را مشمول لطفش قرار نمی‏دهد. و این مصداق همان چیزی است که خداوند عز وجل فرموده: بعضی از مردم هستند که سخنان بیهوده را خریداری می‏کنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند». در این روایت امام (ع) غنا و موسیقی را یکی از مصداق‏های گفتار بیهوده‏ای دانسته که انسان‏هارا از راه خدا گمراه می‏کند.
آثار زیان بار موسیقی از بعد جسمی در کلام اندیشمندان اسلامی و غربی :
1) آثار زیانبار بر اعصاب و روان: غنا و موسیقی در حقیقت یکی از عوامل مهمّ تخدیر اعصاب و روان است و آثار زیانبار غنا و موسیقی بر اعصاب تا سرحدّ تولید جنون و بر قلب و فشار خون و تحریکات نامطلوب، پیش می‌رود(تفسیر المیزان، علامة طباطبایی، (مؤسسة اعلمی بیروت)، ج 16، ص 209، 212. )
2)  دکتر «ولف ادلر» پروفسور دانشگاه کلمبیا مى گوید: بهترین و دلکش ترین نواهاى موسیقى، شوم ترین آثار را روى سلسله اعصاب انسان مى گذارد (بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 356)
3) کانت: موسیقی اگر از همه هنرها مطبوعتر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنرها پست تر است(همان )
4) علامه محمدتقی جعفری (ره) در تحقیقی که به عمل آورده اند فرموده اند که موسیقی ضررهای زیادی دارد از جمله ایجاد عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی (نوعی جنون است) کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، بیماری فشار خون، عامل فحشاء، هیجان، سلب اراده، سلب غیرت، عامل جنایت، تهییج عشق. شکست عمر و جوانمرگی، افسردگی و خمودگی(بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 356(
5) دکتر اوریزن اسوت مارون: هیجان بزرگترین عامل سکته های قلبی است هنرمندان اغلب به علت سکتة قلبی درگذشته اند پس هیجان که محصول موسیقی است چقدر خطرناک است(بهشت جوانان، اسدالله محمدی نیا، نشر نصایح، چاپ 1378، ص 356(
به طور کلى، موسیقى یکى از عوامل مهم تخدیر اعصاب است که این تخدیر از مجراى گوش صورت مى پذیرد و وقتى تحت نفوذ زیر و بم آهنگ موسیقى قرار گرفت، نوعى رخوت و سستى بر اعصاب چیره شده و از مفاهیم انسانى، جز شهوترانى، عشقبازى و جمال پرستى چیزى در برابر دیدگان بى فروغ عقل وى مجسم نمى شود و آن چنان روى ادراک و نیروى خرد سرپوش گذارده مى شود که مفاهیم مقدسى به نام: رحم، مروت، عفت، حیا، امانت، مساوات، برادرى و مبارزه، و استقامت در راه هدف به فراموشى سپرده مى شود
فلسفه حرمت ابزار آلات موسیقی:
 اصل چنین حکمی ثابت نیست تا فلسفه آن بیان گردد. آنچه که حکم شرعی است این است که آلات موسیقی لهو و لعب که مختص مجلس گناه باشد یعنی نه مطلق آلات موسیقی بلکه آلات و ادواتی که مختص موسیقی مطرب و لهوی است حرام است و خرید و فروش آن یا نگهداری آن حرام است و فلسفه آن این است که از آنها جز در کار حرام بهره برداری نمی شود (با فرض این که از آلات مختصه موسیقی لهوی هستند).
موسیقی سبب راحتی آرامش و روان؟؟
 این که مى گویند موسیقى سبب راحتى اعصاب و آرامش مى شود باید دانست که چیزى که حرام مى گردد به این معنا نیست که هیچ خاصیتى ندارد، بلکه ممکن است چیزهاى حرام، فایده هایى هم داشته باشند، ولى چون ضررهاى آن بیشتر بوده، خداوند متعال آن ها را حرام کرده است، مانند آن که خداوند متعال درباره شراب و قمار مى فرماید: «یَسْـَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَآ إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَـفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا;(سوره بقره،آیه 219) درباره شراب و قمار از تو سؤال مى کنند، بگو: در آن ها گناه و زیان بزرگى است; و منافعى از نظر مادّى براى مردم در بر دارد، ولى گناه آن ها از نفع شان بیش تر است.»
 موسیقى و هر چیز حرام دیگرى هم از همین قبیل است که اگر هم خاصیتى دارد، در برابر ضررهاى فراوانى که براى انسان و جامعه انسانى دارد، به اندازه اى ناچیز است  که خداوند متعال صلاح ندانسته به خاطر آن نفع کم، جامعه انسانى را دچار ضررهاى عظیم کند.
پس اگر چه اصل این سخن یعنى آرامش بخش بودن موسیقى براى اعصاب و روان مسلّم نیست، ولى بر فرض که چنین چیزى هم باشد، در برابر ضررهایى که براى جامعه بشرى دارد که به برخى از آن ها در بالا اشاره کردیم، ناچیز به حساب مى آید، مانند فایده ها و خاصیت هاى مواد مخدّر که در برابر ضربه هاى بزرگى که بر پیکر جامعه انسانى وارد کرده بدبختى هایى ایجاد مى کند، هیچ محسوب مى شود، افزون بر این که آرامش و اطمینانى که بر اثر ذکر خدا به دست مى آید، آرامشى عقلانى، آگاهانه و از روى معرفت به حقایق است و آرامش به دست آمده از موسیقى، آرامشى تخدیرى و بى خیالى و یک مرحله و حالتى از بى تفاوتى است و فاصله بین این دو بسیار است.

جهت مطالعه بیشتر می توانید به کتب زیر مراجعه نمایید
1) هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقی غنائی، ایرانی قمی، اکبر، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1370
2) غنا، موسیقی، مختاری، رضا، نشر مرصاد، بی تا
3) غنا و موسیقی در فقه اسلامی، حسینیان، روح الله، نشر تهران، 1374.
4) موسیقی از نظر دین و دانش، جوهری زاده، محمدرضا، نشر تهران، مؤسسه مطبوعاتی اسلامی، بی تا
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:0 عصر روز سه شنبه 87 فروردین 27

به نام خدا
با سلام
سوال رسیده : آیا دختر شیعه می تواند با پسر سنی ازدواج کند؟
پاسخ :‏ازدواج با سنی که ناصبی (دشمن اهل بیت) نباشد اشکالی ندارد. اگر مرد شیعی با زن سنی ازدواج کند، اشکالی ندارد و اگر زن شیعی با مرد سنی ازدواج کند، خلاف احتیاط است حضرت امام می‏فرماید: "تا آنجا که ممکن باشد، این احتیاط ترک نشود".( تحریر الوسیله، ج 2، ص 286، مسئله 8)
یعنی زن شیعی سعی کند با مرد سنی ازدواج نکند چون خواه ناخواه تحت تأثیر شوهرش قرار می‏گیرد یا اگر اختلافاتی پیش می‏آید، فرزندان به روش پدر بیشتر تمایل پیدا می‏کنند. نقش پدر و مادر در تربیت فرزند بسیار است. اگر زن شیعه مذهب با مرد سنی ازدواج نکند بهتر است
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:3 عصر روز جمعه 86 اسفند 24

   1   2   3   4   5      >